امیررضا
فکر کنم تا الان براتون پیش اومده که منتظر بمونید ساعت رند بشه تا کاری رو شروع کنید! یا وقتی دارید رو موزاییکای پیاده رو قدم میزنید با بهم خوردن چینش موزاییک ها افکارتون بهم بریزه! یا مثلاً وقتی یه الگویی رو در توالی میبینید با بهم خوردن جزئیِ اون الگو پریشون بشید! یا وقتی میخواید کاری رو انجام بدید سعی میکنید میلیمتری و دقیق انجام بشه و دقت خطای کمی داشته باشه، تهش هم به اون رضایت مطلوب نمیرسید.
بیشتر بخوانیدامیررضا
سلام؛
یک سال و یه ماه بیست و یک روز از نبودن من در فضای وبلاگنویسی گذشت! تو این مدت به شدت دلتنگ این فضا بودم و حتی وقتم که خالی میشد سری به وب های دوستان میزدم و میخوندمشون و اگر حوصلهای بود و یا خستگی مجال میداد نظری هم ارسال میکردم.
توی این یک سال و اندی که گذشت اتفاقات ضد و نقیض زیادی رو تجربه کردم و خب این چرخه منجر به اتخاذ یا همون گرفتن تصمیم هایی شد که الان منو به این مسیر برگردوندن!
و خب الان خیلی خوشحالم که اینجام و در عین حال در تلاشم که یسری برنامه هارو عملی کنم.
زیاد وارد حاشیه نشیم...! هر کدوم از صحبت هایی که بخوام اشاره کنم بهشون خودش یه مطلب جداگانه میطلبه که در آینده و به مرور زمان مینویسم و منتشرشون میکنم.
الان هم که اومدم وبلاگ رو با دامنهی شخصی بنا کردم و یسری هزینه ها و... که برای خودم مجاب کننده به نوشتن هستن و لذت بخش!
زیاد سرتون رو درد نیارم، من دوباره وبلاگنویسی رو شروع کردم و امیدوارم توی روز های آتی بتونیم باهم و در کنار هم به رشد بلاگستان پارسی کمک کنیم و روز های خوبی رو شاهد باشیم.
این هم اولین مطلب وبلاگ من از سالیان سال هستش که به عنوان یادگار حدفش نکردم و فقط تغییرش دادم.
به علاوهی اینکه از این به بعد مطالب با موضوع بندی و خب کیفیت بهتری (حداقل از نظر خودم) قراره منتشر بشن. پست ها لزوماً به زبان فارسی نخواهند بود و این میتونه هم مزیت باشه و هم عیب که البته بستگی به خواننده داره.
+ بزودی توی صفحهی جدید راه های ارتباطی و شبکه های اجتماعیم رو قرار میدم.
++ یه صفحه هم با عنوان کتابخونه برای معرفی پادکست ها و کتاب ها ایجاد میشه که لینک ارجاع به معرفی کامل کتاب و پادکست ها قرار داده میشه.
مخلص کلام؛ من در دو هزار و صد روزه شدن وبلاگم، دوباره برگشتم!
امیررضا
سلام، من برگشتم؛ دوباره!
از این وبلاگ خاطرات ضد و نقیضی به خاطر دارم، این هم اولین پست این وبلاگه که فقط ادیتش کردم.
یادمه سال ۹۶ بود که با یکی از همکلاسی های دوران مدرسه که گرافیست خفنی بود به تاریخ سوم دی ماه سال ۱۳۹۶ این وبلاگ رو زدیم با اسم "دکترگرافیک". ولی خب این چرخه زیاد ادامه دار نبود و مسیرمون از هم جدا شد.
در اوج دوران وبلاگنویسیم توی سرویس وبلاگدهی نصربلاگ که اسمش به یادآور رفاقت ها و خاطرات و چالش بسیاریه فعالیت میکردم. بعد ها که نصربلاگ از صحنهی روزگار کنار رفت یه وبلاگ به اسم ظهور توی بیان زدم و با وجود فشردگی درس هام کنترلش میکردم. تو همون بین بود که به سرم زد منم یه وبلاگ شخصی برای خودم دست و پا کنم و خب این وبلاگ که با اهداف گرافیکی ایجاد شده بود تغییر کاربری داد به روزنوشت ها و اشعار چپر چلاق من :)
۱۴۰۱/۰۴/۱۰ به دلیل مشغله های کاری و فکری و مشکلاتی که اون روز ها گریبان گیر زندگیم شده بود تصمیم گرفتم وبلاگ رو ببندم، اما خب یه آرشیو پنج ساله از نوشته های دلی رو نمیتونستم برای همیشه حذف کنم و این شد که وبلاگ به حالت تعلیق در اومد. برای مدت طولانیای نبودم و خب از فضای وبلاگنویسی تا حدودی فاصله گرفته بودم اما دلم پیش نوشتن و وبلاگ بود و همین انگیزه باعث شد دوباره این وبلاگ رو از نو بسازم، البته که به کمک دوست و رفیق همیشگیم امیرحسین عزیز❤️
توی این مسیر بازگشت حدود ۱۶۵ مطلب حذف و بعضی ها که از اهمیت بیشتری برخوردار بودن آرشیو شدن.
الان که دارم این متن رو مینویسم و این مطلب رو بازسازی میکنم، ساعت ۰۲:۲۰ بامداد ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ هستش، و من دارم در دهه دوم زندگیم روز هایی رو سپری میکنم که بحرانی ترین روز های زندگیم هستن و من دارم دست و پا میزنم که از این شرایط فرار کنم و خب طبق معمول و همیشه تصمیم ندارم جا بزنم یا کم بیارم؛ چون این وجه تمایز من با بقیهس...
هنوز دارم روی وبلاگ و موضوع بندی و مطالبی که قراره منتشر کنم کار میکنم و امیدوارم بتونم تا یه مدت دیگه وبلاگ رو آماده و رونمایی کنم.
و در آخر از همتون ممنونم که توی این مسیر چندین و چند ساله همراه من بودید و امیدوارم همیشه قلمتون مانا و پرتوان باشه و ستارهی وبلاگ هاتون روشن(🌟)
+این مطلب فقط به عنوان اولین پست وبلاگ به نمایش در اومده و بزودی مطالب جدید بارگذاری میشن.